** بـــرداشـت آزاد **
**********************
روزی جوانی از پیری نصیحت خواست...
پیر گفت ای جوان...!!
قرآن بخوان قبل از آنکه برایت قرآن بخوانند!!
نـمـــاز بخوان قبـل از آنکـه برایت نـمـــاز بخوانند!!
از تجربه ی دیگران استفاده کن قبل از اینکه تجربه ی دیگران شوی
** بـــرداشـت آزاد **
**********************
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم سقف یک اتاق ، دو دقیقه بعد همچنان سقف
اتاق, سه, چهار, پنج,........,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد. اغلب حاضران سینما را ترک کردند!
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روى تخت رسید.
زیرنویس: این تنها ۸ دقیقه از زندگى این جانبازبود و شما طاقت نداشتید !
** بـــرداشـت آزاد **
**********************
سوال یکی از بینندگان برنامه ی سمت خدا از حاج آقا ماندگاری درباره ی مجازات خودکشی !!!
برادر من خیلی دلسوز بود مخصوصا برای مادرم و
دستگیر نیازمندان بود دلی بی کینه داشت ولی بخاطر شکست مالی دست به خودکشی
زد. من خیلی نگران برادرم هستم. آیا می توانم به رحمت خداوند امید داشته
باشم که خداوند او را ببخشد؟ خودکشی مجازات سختی درنزد خداوند دارد ؟
پاسخ –
رحمت و مغفرت دست خداست. این جوان در زمان بن بست و تصمیم گیری
اشتباهی کرده است. خیلی ها در لحظه ی آخر دچار جنون می شوند و دست خودشان
نیست. به فرض این جوان تکلیفش را درست انجام نداده است ولی تکلیف اطرافیان
چیست؟ طلب مغفرت. خدایا این جوان را مورد مغفرت و رحمت خودت قرار بده.
تکلیف ما خیرات،دعا خواندن ،قرآن خواندن و خواندن نماز قضا و ادای حق الناس
برای فوت شده است تا بار او سبک بشود.
تکلیف ما این است که نگذاریم جوانان ما به این بن بست برسند.
امام سجاد(ع)
می فرماید که در دین بن بست نداریم زیرا در هر شرایط ما خدایی داریم که
غالب بر شرایط سخت است و در آن شرایط به ما تکلیفی داده که ما بی تکلیف
نباشیم و خدا هم به ما کمک می کند. پس تکلیف ما این است که به جوانان
اعتماد به نفس و اعتماد به خدا بدهیم. همیشه به مشکل بگوییم که خدای بزرگی
دارم .مشکل این جوان از مشکل امام سجاد(ع) بیشتر بود؟ مشکلات امام :واقعه ی
عاشورا ،واقعه ی حَره ( یکسال بعد از واقعه ی عاشورا اعتراضی به یزید شد و
سه روز مردم مدینه را قلع و قمع کردند. و فقط به امام سجاد(ع) کاری
نداشتند)، نهضت توابین که همه کشته شدند. اما از لحاظ سیاسی و اجتماعی در
بن بست بود و کسی با امام ارتباط نداشت ولی امام به ما یاد داده است که اگر
به خدا اعتماد کنیم راه بیرون آمدن از مشکل برای شما پیدا می شود. امام
سجاد(ع) به سراغ تربیت غلام می رود. بعد برده ها را آزاد می کند بعنوان
مُبَلغ و در غالب دعا، حرف هایش را می زند. درقالب گریه از مظلومیت امام
حسین(ع) دفاع می کند. در قالب امر به معروف تذکراتش را به درباریان می داد.
اگر ما اعتمادمان را به خدا تقویت کنیم، اعتماد به خودمان را تقویت کنیم و
اعتماد به معصوم را زیاد کنیم و راه آنها را برویم هیچ وقت بن بست نداریم
که منجر به خودکشی بشود. پس وظیفه ی ما این است که برای آنها طلب مغفرت
کنیم.
خدایا باور ما را به خودت، اولیاء و قرآن افزون بفرما که احساس بن بست در زندگی مان نداشته باشیم.
** بـــرداشـت آزاد **
**********************
وقتی وارد صحن حرم عسگرین (ع) شدیم مرد عربی هم کم کم با ما همراه شد گویا
تا حدودی می توانست فارسی صحبت کند کمی با مدیر کاروان صحبت کرد و بعد بلند
بلند و اشک ریزان روبه جمعیت کاروان کرد و با لهجه عربی گفت:
کی میگه امام رضا غریبه؟ کی می گه امام رضا با اون همه جمعیت در شبانه روز غریبه؟ کی میگه امام رضا با اون صحن و سرا غریبه ؟
هر کی میگه اگه تونست بیاد اینجا رو ببینه که ایشان چه قدر غریبند. اینجا
(حرم امام هادی و امام حسن عسگری) از ساعت 2- 3 بعدازظهر به بعد دیگه زائر
نداره. فقط چند نفر از خدام میمونن و امامشون.
میدونید چه طور اینجا بمب گذشتند؟
وهابیون لعنت شده اومدند دست و پای خدام رو به ستون بستند. جلوی همون چند
تا خدامی که به تعداد انگشتای دست هم نمی رسید تمام ستونای حرم و ضریح رو
بمب گذاشتند و رفتند و اونها رو با اون همه بمب با امامشون تنها گذاشتند و
ساعتی بعد بمـــــــــــــــــــــــ ـــــــب........................
حالا بگو امام رضا غریبه.... امام رضا قربونش برم غریب نیست .............. به خدا غریب نیست...........
و صدای گریه همه کاروان بلند بود
** بـــرداشـت آزاد **
**********************
اگر آنانکه پشت به من نموده اند بدانند که من چقدر منتظر آنان هستم
و به توبه و بازگشت آنها مشتاقم
از شوق دیدار من قالب تهی میکردند و از شدت محبت من بند بند
وجود آنها از هم می گسست.
* قسمتی از برگردان یک حدیث قدسی *
**********************
** بـــرداشـت آزاد **
**********************
قسمتی از برگردان یک حدیث قــدسی :
ای فــرزنـد آدم
در شگفتـم چگـونه تو با مردم انس میگیری و به دیگران دل
می بندی در حالی که میدانی
تنها خواهی مُــرد و میدانی تنها در قبــر خـواهی خفـت و تنهـا در پیشگاه من خــواهی ایستــاد و تنهــا حسـاب پس خـواهی داد
آیا اندیشیده ای چقدر تنها خواهی بود
ساعتـی ، روزی ، مــاهی ، ســالـی
چنـد هــزار سـال ؛ چنــد میلیــون سـال
با خــودت فکــر کن و بیندیــش
هـر قدر کـه قــرار است پس از مــرگ بـا من تنهـا باشی در دنیا با من انـس بگیــر
اگر لحظه ای ، لحظه ای و اگر همیشه ، همیشه
**********************
** بـــرداشـت آزاد **
**********************
از امام صادق (ع) سؤال کردند کارهای خود را بر کدام موضوع بنیان نهادید؟
فــرمودند بر 4 نکتـه :
1. دانستم کارم را دیگری انجام نمیدهد ؛ کوشیدم
2. دانستم خدا بر من آگاه است؛ از او حیا کردم
3. دانستم روزی مــرا دیگـری نمیخورد ؛ اطمینان یافتم
4. دانستم آخر کار مــرگ است ؛ آمـاده مرگ شدم
**********************
