** سالروز وفات سکینه بنت الحسین تسلیت باد **
********
پنجم ربیع الاول 117 ه. ق؛ سالروز وفات حضرت سکینه بنت الحسین (س)
چه فرقی می کند که نامش "آمنه" باشد یا "امینه"، "امیمه" باشد یا "امامه"؟
زیرا همیشه القابی هستند که به جلال اسماء پهلو می زنند و شکوهمندی صاحبانشان را بیکران می کنند.
خصوصا اگر آن لقب را پدری چون حسین بن علی (ع) داده؛ یا مادری چون رباب (س) برگزیده باشد. مادرش او را سکینه (سُکینه) لقب داد، و پدرش درست روز واقعه (2) "خِیَرَة النسوان" یعنی برگزیده ی زنان خطابش کرد.
لطفا به ادامه ی نوشته در ادامه ی مطلب توجه فرمائید
پنجم ربیع الاول 117 ه. ق؛ سالروز وفات حضرت سکینه بنت الحسین (س)
چه فرقی می کند که نامش "آمنه" باشد یا "امینه"، "امیمه" باشد یا "امامه"؟(1)
زیرا همیشه القابی هستند که به جلال اسماء پهلو می زنند و شکوهمندی صاحبانشان را بیکران می کنند. خصوصا اگر آن لقب را پدری چون حسین بن علی (ع) داده؛ یا مادری چون رباب (س) برگزیده باشد.
مادرش او را سکینه (سُکینه) لقب داد، و پدرش درست روز واقعه (2) "خِیَرَة النسوان" یعنی برگزیده ی زنان خطابش کرد.
به جناب ابوالفضل (ع) علاقه ی خاصّی داشت؛ عمو عبّاس(ع) هم او را بی اندازه دوست می داشت. گفته اند وقتی امام عطشان، جسم نیمه جان برادر را به خیمه ها می برد عباس، امام را به جدش رسول خدا (ص) سوگند داد و فرمود: "... بگذار همین جا باشم." امام پرسید: "چرا برادرم؟" عرض کرد: "من از دخترت سکینه شرم دارم. به او وعده ی آب داده بودم..."(3) امام جسد عبّاس را کنار فرات گذاشت و در حالی که اشکهای خود را پاک می کرد به خیمه ها برگشت. (4)
در آنسوی این پیوند عاطفی، دلواپسی دختری است که ته مانده ی آرامش را از خیمه های دل نگران می برد؛ وقتی می دود و عنان اسب پدر را می گیرد و می پرسد: باباجان!ایا از عمویم عباس خبر داری؟" امام گریه می کند و می فرماید: دخترم! عمویت عباس، کشته شد و روحش به بهشت پر کشید.
وداع امام حسین (ع) با سکینه(س) نیز جانکاه است؛ به همان دردناکی وداع حسین(ع) با فاطمه(س) دیده اند: به هفتاد و دو یار شهید خود نگاه کرد. به خاک افتاده بودند. رو به خیمه ها فرمود: "ای سکینه! ای فاطمه! ای زینب! ای امّ کلثوم! از من بر شما باد سلام!"(5) سکینه ی سیزده ساله، دیگر خوب مفهوم این "سلام" را می فهمید. پس صدا زد: باباجان! آیا تسلیم مرگ شدی؟" و چقدر غصّه ای منتشر، فضا را آکند، وقتی فرمود: "چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟!"(6)
در آخرین لحظه های وداع، لباسی برای امام (ع) آوردند تا زیر لباس رزم بپوشد و تنش عریان نماند... همانجا سکینه، خیره خیره به پدر نگاه می کرد و بلندبلند می گریست. امام (ع) او را به سینه چسباند و اشعاری به این مضمون خواند: سکینه جان! بدان پس از من آنگاه که مرگ گرفتاریم ساخته – گریه ی تو طولانی خواهد بود. تا جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. ای بهترین بانوان! هر زمان که کشته شدم، تو از هر کس دیگر برای سوگواری من سزاوارتری."(7)
از آن پس بانوی ما، سکینه خاتون، یکی از مقتل گویان شاهد بود؛ که ابلاغ پیام پدر را به فراموشها نسپرده و در سفر و حضر همراه با عموی بزرگوار و عمّه ی داغدارش به اقامه ی قیام صبوری، قامت بست.
بعدها خانه ی این بانوی عالمه و محدثه، محلّ تجمّع شعرا و مأمن مناقشه و بحث و نقد ادبی شد.(8) و از آنرو که کریمه (9) نیز لقب داشت، به شاعران بزرگ چون فرزدق و جریر صله �
********
پنجم ربیع الاول 117 ه. ق؛ سالروز وفات حضرت سکینه بنت الحسین (س)
چه فرقی می کند که نامش "آمنه" باشد یا "امینه"، "امیمه" باشد یا "امامه"؟
زیرا همیشه القابی هستند که به جلال اسماء پهلو می زنند و شکوهمندی صاحبانشان را بیکران می کنند.
خصوصا اگر آن لقب را پدری چون حسین بن علی (ع) داده؛ یا مادری چون رباب (س) برگزیده باشد. مادرش او را سکینه (سُکینه) لقب داد، و پدرش درست روز واقعه (2) "خِیَرَة النسوان" یعنی برگزیده ی زنان خطابش کرد.
لطفا به ادامه ی نوشته در ادامه ی مطلب توجه فرمائید
******
چه فرقی می کند که نامش "آمنه" باشد یا "امینه"، "امیمه" باشد یا "امامه"؟(1)
زیرا همیشه القابی هستند که به جلال اسماء پهلو می زنند و شکوهمندی صاحبانشان را بیکران می کنند. خصوصا اگر آن لقب را پدری چون حسین بن علی (ع) داده؛ یا مادری چون رباب (س) برگزیده باشد.
مادرش او را سکینه (سُکینه) لقب داد، و پدرش درست روز واقعه (2) "خِیَرَة النسوان" یعنی برگزیده ی زنان خطابش کرد.
به جناب ابوالفضل (ع) علاقه ی خاصّی داشت؛ عمو عبّاس(ع) هم او را بی اندازه دوست می داشت. گفته اند وقتی امام عطشان، جسم نیمه جان برادر را به خیمه ها می برد عباس، امام را به جدش رسول خدا (ص) سوگند داد و فرمود: "... بگذار همین جا باشم." امام پرسید: "چرا برادرم؟" عرض کرد: "من از دخترت سکینه شرم دارم. به او وعده ی آب داده بودم..."(3) امام جسد عبّاس را کنار فرات گذاشت و در حالی که اشکهای خود را پاک می کرد به خیمه ها برگشت. (4)
در آنسوی این پیوند عاطفی، دلواپسی دختری است که ته مانده ی آرامش را از خیمه های دل نگران می برد؛ وقتی می دود و عنان اسب پدر را می گیرد و می پرسد: باباجان!ایا از عمویم عباس خبر داری؟" امام گریه می کند و می فرماید: دخترم! عمویت عباس، کشته شد و روحش به بهشت پر کشید.
وداع امام حسین (ع) با سکینه(س) نیز جانکاه است؛ به همان دردناکی وداع حسین(ع) با فاطمه(س) دیده اند: به هفتاد و دو یار شهید خود نگاه کرد. به خاک افتاده بودند. رو به خیمه ها فرمود: "ای سکینه! ای فاطمه! ای زینب! ای امّ کلثوم! از من بر شما باد سلام!"(5) سکینه ی سیزده ساله، دیگر خوب مفهوم این "سلام" را می فهمید. پس صدا زد: باباجان! آیا تسلیم مرگ شدی؟" و چقدر غصّه ای منتشر، فضا را آکند، وقتی فرمود: "چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟!"(6)
در آخرین لحظه های وداع، لباسی برای امام (ع) آوردند تا زیر لباس رزم بپوشد و تنش عریان نماند... همانجا سکینه، خیره خیره به پدر نگاه می کرد و بلندبلند می گریست. امام (ع) او را به سینه چسباند و اشعاری به این مضمون خواند: سکینه جان! بدان پس از من آنگاه که مرگ گرفتاریم ساخته – گریه ی تو طولانی خواهد بود. تا جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. ای بهترین بانوان! هر زمان که کشته شدم، تو از هر کس دیگر برای سوگواری من سزاوارتری."(7)
از آن پس بانوی ما، سکینه خاتون، یکی از مقتل گویان شاهد بود؛ که ابلاغ پیام پدر را به فراموشها نسپرده و در سفر و حضر همراه با عموی بزرگوار و عمّه ی داغدارش به اقامه ی قیام صبوری، قامت بست.
بعدها خانه ی این بانوی عالمه و محدثه، محلّ تجمّع شعرا و مأمن مناقشه و بحث و نقد ادبی شد.(8) و از آنرو که کریمه (9) نیز لقب داشت، به شاعران بزرگ چون فرزدق و جریر صله �
التماس دعا
******
دوستان اگر مداحی یا مراسم مذهبی خاصی رو مد نظر داشتین از طریق ارتباط با من یا آی دی
morteza_alvez@yahoo.com
مطرح کنید تا در اسرع وقت قرار داده بشه
البته ساعت 20:5یه خبر جدید روی وبلاگ میره که حتماً بخونیدش
WWW.ba133.blog.ir